سلنا سلنا ، تا این لحظه: 11 سال و 7 ماه و 30 روز سن داره
سانیارسانیار، تا این لحظه: 7 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

ماه خونه ما؛ سلنا

سلنا در حالتهاي مختلف :)

ماه صنم ، زيبا صنم ، ماه پريام داره چي كار ميكنه ؟   سوار اسب زردم هي روز و شب ميگردم :)   واي ناز داره نگات :) يك پهلو لم ميدم و واسه خودم بازي ميكنم :)      ماماني مسواكمو بده ميخوام لثه هام رو ورزش بدم :)   ورزش :حركت اول، رسوندن پا به دهن ، اينجوري :)) يك چيزي بگم ؟ نگم ؟ مشكوك نيگا ميكنم :) ...
22 فروردين 1392

بدون عنوان

دخترم دیشب ساعت ١٠ شب رفت عید دیدنی. رفت و با سیمین جون و خواهرش آشنا شد ... دخترم ماشاءالله کلی روابط عمومی اش خوب هست و با خنده ها و ذوق هاش دلبری کرد و اومد خونه زود تو بغل مامانیش خوابید. صبح هم که مثل یک گنجشک کوچولو تو پتو گرم و نرمش لالا کرده بود که رسوندیمش!!!!! دلم امروز خیلی آروم تر بود !!!! دخترم ! نخودی !!! ماه پری! ناز عسلی دوست دارم هزار تا ...
18 فروردين 1392

يك تكه از قلبم بيرون از بدنم زندگي ميكند!

مادر بودن زيباست هست و سخت ! مادر بودن دلنشين هست ولي اما دارد! مادر كه باشي روز قبل از تنها گذاشتن كودكت غصه ميخوري، غذا نميخوري،نميخوابي، اشك ميريزي و شب تا صبح نميخوابي! مادر كه باشي لحظه ها را به ساعت و ثانيه تقسيم ميكني و دانه دانه دور مي اندازي! مادر كه باشي زير باران بهاري ميدوي! زيبايي باران را نميفهمي ديگر! ميترسي، كه كاش كاش زودتر برسي! مادر كه باشي هزار فكر بد يكجا ميآيد و روح و روانت را آلوده مي كند! مادر كه باشي!!! هر چقدر هم كه بنويسم تا خودت مادر نباشي نميفهمي چه ميگويم ؟ مادر بايد باشي تا جمله نگفته ، غصه ات بگيرد ، دلت بلرز و اشك در چشمانت حلقه بزند! مادر باشي جمله هاي بريده و ناتمام...
17 فروردين 1392